شكي نيست كه در جهان پيچيده و درهم تنيده واقعيت، حتي يك انسان فردگرا نيز به ديگران وابستگي دارد. مثلا او نميرود براي درمان خودش جراحي مغز بخواند و بعد بيايد تومور مغزياش را عمل كند. ممكن است حتي درباره كاركرد اتومبيلاش نيز چيزي نداند، يا همين طور درباره كامپيوترش.
تفكر گروهي چيست؟ براي مطالعه اين مقاله وارد سايت بريفبوك شويد.
براي اين منظور، او وابسته به دانش و خدمات ديگر افراد است، اما با اين حال او از مسووليت فكر كردن شانه خالي نميكند. او درمييابد چه زمان دانش لازم است و چه دانش (يا تخصصي) لازم است و براي پر كردن خلاء آن بايد چه كار كند.
فردگرايي اساس جامعه آزاد را تشكيل ميدهد. فردگرايي خيلي عميقتر از يك مشي شخصي، يا حتي باوري اخلاقي است. فردگرايي يعني چگونه استفاده از ذهن در سامان دادن به تمام امور زندگي، يعني به نوعي بازتاب فلسفه فكري در قالب اعمال زندگي روزانه است.
كساني كه گروهي فكر ميكنند اغلب سوسياليسم و كنترل دولتي را ميپسندند. آنها تاييد اعمالشان توسط ديگران را دوست دارند و ميخواهند كه از اين طريق قواعد كارشان روشن شود.
فردگرايان براي آنكه به تواناييهايشان دست يافته و بتوانند آنها را محقق كنند به آزادي نياز دارند. آنها ترجيح ميدهند اشتباهات و اصلاحات، خود را داشته باشند تا اينكه ندانسته از دستورالعمل سايرين پيروي كنند.
راست است كه ارقام قدرت دارند، اما اين قدرت بايد بر پايه تفكر و فعاليت اذهان مستقل باشد. جامعهاي كه همه مردماش مدام منتظرند كه ديگران به جاي آنها فكر كنند براي طولاني مدت دوام نخواهد آورد. افراد نيز همين طورند.
گاهي از اوقات تمايل يك گروه كاري ، اجتماعي و يا سياسي به همبستگي باعث مي شود كه افراد گروه تمايل خود را براي اظهار نظرمخالف با نظر گروه، بيان راه حلهاي جايگزين و يا بيان نظرات انتقادي خود خودداري كنند.
در اين هنگام مي گوئيم كه گروه فوق دچار عارضه “تفكرگروهي ” شده است. تفكر گروهي موجب دور شدن گروه از تصميم گيري هوشمندانه و يافتن راه حل مسائل مي شود .
ايروينگ جين در سال 1972 هنگام تحقيق در مورد نارسائي هاي تصميم گيري گروهي متوجه اين مطلب شد كه وقتي در گروهها نظرات مخالفي وجود ندارد اطلاعات لازم براي تصميم گيري هوشمندانه جمع آوري نمي شود و مسايل به خوبي مورد تجزيه و تحليل قرار نمي گيرند و در نهايت گروه تصميمات ضعيف مي گيرد .
منبع:
- ۲۲ بازديد
- ۰ نظر